نوحه و زمزمه
مهمون رو سپیدم امید نا امیدم
ز بار غصه ی تو به کودکی خمیدم
شکستم و اسیر غم ها شدم
پا شو ببین شبیه زهرا شدم
درد و بلا خریدم در به دری کشیدم
زکوفه تابه این شام پای سرت دویدم
تو رفتی و بعد تو تنها شدم
پا شو ببین شبیه زهرا شدم
حال خوشی ندارم خسته و بی قرارم
یه شب نزاشته دشمن سر رو زمین بزارم
بس به زمین نشستم و پا شدم
پا شو ببین شبیه زهرا شدم
صورت من کبوده پیرم و خیلی زوده
پنجه ی دست شمره رو صورتم جا مونده
غنچه بودم که با لگد وا شدم
پا شو ببین شبیه زهرا شدم
قامت من کمونه سرم ندیده شونه
قبضه ی گیسوم هنوز تو چنگ ساربونه
سه سالمه مثل کمون تا شدم
پا شو ببین شبیه زهرا شدم
صفحه قبل 1 صفحه بعد